پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۳۳ ق.ظ
خرابه شام
دلم گرفته از این گوشه ی خرابه ی شام
که می رسد همه دم بوی درد و غم به مشام
اگر چه تا به سحر من اسیر درد و غمم
بگویدم به دم صبح باز غصه سلام
به پیش چشم من خسته، بارها خورده
به صورت پدرم سنگ کینه از روی بام
ز روی ناقه فتادم به روی خاک زمین
که دیده است سه ساله ولی فتاده به دام ؟
به راه شام کتک خورده ام من از دشمن
هزار طعنه شنیدم میان کوچه مدام
خواصشان سر بابا ز تن جدا کردند
زدند سنگ به سرها ز پشت بام عوام
حریم آل علی(ع) را شکسته اند اینجا
شنیده اند بسی آل مصطفی(ص) دشنام
عزیز فاطمه(س) در خاک و خون شده غلطان
سقیفه تازه شد و غصب گشته حق امام
به گونه های پدر چون که خیزران می خورد
رسید جان به لب و عمر نیز گشت تمام
- ۹۶/۰۷/۲۰