شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۳۶ ق.ظ
غم مهتاب
نشسته حضرت خورشید در غم مهتاب
شب است و می چکد از چشمه سار چشمش آب
گرفته اند به زانوی غم دو دست عزا
کنار حضرت خورشید جمعی از اصحاب
میان کوچه به رخسار ماه سیلی خورد
و دست حضرت خورشید بسته شد به طناب
درست لحظه ی غصب ولایت حیدر(ع)
گرفت رنگ عزا گوشه گوشه ی محراب
شب و سکوت و غم و ناله ی جدایی یار
و کوه صبر که از غم نبود او را تاب
نبود راه زیادی اگر چه تا ساحل
شده است کشتی اسلام اسیر یک گرداب
بریز اشک عزا وقت گریه کردن شد
سزاست گر که ببارد ز دیدگان خوناب
- ۹۴/۱۲/۲۲