اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

بی علی(ع) دنیای ما دنیا نبود
هیچ چیزی در جهان زیبا نبود

جانشینی بهر پیغمبر(ص) نبود
شیعه را بعد از نبی(ص) رهبر نبود

الگوی عدل و عدالت حیدر(ع) است
بی علی(ع) عدل و عدالت ابتر است

در شجاعت هست حیدر(ع) بی نظیر
بود خالی بیشه بی حیدر(ع) ز شیر

هست حیدر(ع) اسوه ی تقوا و دین
بی علی(ع) بی یار و یاور متقین

سینه ی او بود دریایی ز علم
اسوه ی صبر و تحمل بود و حلم

اوست مولا و امیرالمؤمنین(ع)
بی علی(ع) بودند آنان بی معین

بی علی(ع) دین بود اسیر انحراف
راه دین بی او نبود این گونه صاف

بی علی(ع) تفسیر قرآنی نبود
نامی از اسلام و ایمانی نبود

هست حیدر(ع) بانی فقه و کلام
بی علی(ع) حتی نبود از فقه نام

هست او الگوی اخلاص و عمل
اوست در صدق عمل ضرب المثل

هست حیدر(ع) بی شبیه و بی بدل
گفته های اوست شیرین چون عسل

بی علی(ع) بود عرصه بر اسلام تنگ
بی علی(ع) بودی کُمیت شیعه لنگ

بی علی(ع) نهج البلاغه هم نبود
شیعه را این مُعجم محکم نبود

بی علی(ع) فخر و امیر مؤمنان
نامی از شیعه نبودی در جهان

رهنما راه سعادت را نبود
شاهدی امر رسالت را نبود

گر نمی آمد به دنیا مرتضی(ع)
بی برادر بود و تنها مصطفی(ص)

بود بی همتا در آن صورت بتول(س)
بی علی(ع) می ماند پس ابتر رسول(ص)

بی علی(ع) احکام دین کامل نبود
حکم دین را هیچ کس عامل نبود

بی علی(ع) گم بود حقّ در این جهان
نا به حق می داد حق خود را نشان

هست حیدر(ع) با حق و حق با علی(ع)
بی علی(ع) می ماند شیعه بی ولیّ

بی علی(ع) بی یار و یاور بود اسیر
 بی معین بودند ایتام و فقیر  

ذکر حیدر(ع) هست طاعت از خدا
می کنم در راه حیدر(ع) جان فدا

یاعلی(ع) ذکر مناجات من است
یاعلی(ع) ورد عبادات من است

تا نفس باقیست با صوت جلیّ
می زنم فریاد و گویم یاعلی(ع)

  • ۱۸ آبان ۰۴ ، ۱۶:۳۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

منزل امن و امان نیست به غیر از بهشت
راحت روح و روان نیست به غیر از بهشت

افضل هر آرزو، آروزی دیگری است
مرتبه ای فوق آن نیست به غیر از بهشت

جان تو و جسم تو هست متاعی گران
قیمت این جسم و جان نیست به غیر از بهشت

شیعگی اهل بیت(ع) لطف خدای علی(ع) است
پیشکش شیعیان نیست به غیر از بهشت 

سرور اهل بهشت مُتّقیِ صالح است
اجر همه مؤمنان نیست به غیر از بهشت

حفظ زبان از گناه شرط مسلمانی است
مزد حفیظ زبان نیست به غیر از بهشت

هر که نگوید دروغ یا نگریزد ز حقّ
آخرت او را مکان نیست به غیر از بهشت

هر که به عهدی که بست هیچ خیانت نکرد
جایگهش بی گمان نیست به غیر از بهشت

آن که دوچشمان خود بسته به روی حرام
بر سر او سایبان نیست به غیر از بهشت

صادق و بخشنده و محسن و نیکوسرشت
قسمت این بندگان نیست به غیر از بهشت

حجّ و بقیع و نجف، مشهد و کرب و بلا 
نیّت ما زائران نیست به غیر از بهشت

مقصد پای تن و پای سرِ ما یکی است
مقصد این کاروان نیست به غیر از بهشت

قصد خداوند از خلقت عالم چه بود؟
خلقت هفت آسمان نیست به غیر از بهشت

وقت اذان می رسد نغمه ی طوبی به گوش
شرح نماز و اذان نیست به غیر از بهشت

مهر و محبت کنید با همه ی بندگان
اجر تو ای مهربان نیست به غیر از بهشت

 نفس که اماره است بشکنش ای پهلوان
جایزه ی قهرمان نیست به غیر از بهشت

باش مطیع «خدا» تا که بگیری بقا
زندگی جاودان نیست به غیر از بهشت

  • ۱۶ آبان ۰۴ ، ۰۸:۳۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

«برداشتی از خطبه ی ۲۰۲ نهج البلاغه»
یا محمد(ص) سلام ما بر تو
بر تو که آرمیده ای در خاک
باز گردانده ام امانت تو
فاطمه(س) این یگانه گوهر پاک

آمده زودتر کنار تو
فاطمه(س) نور دیده ات اکنون
 شده از هجرتان دو چشم من
چشمه ای اشک و چشمه ای هم خون

از جدایی دخترت زهرا(س)
شده لبریز کاسه ی صبرم
بعد زهرای مرضیه(س) دیگر
تک و تنهاترین در این شهرم

باورت می شود مصیبت تو
بدهد اندکی تسلایم!
چون به یاد آورم در آغوشم
رفت جان از تن تو، مولایم

من به دستم سر تو را آقا
به روی سنگ قبر جا دادم
«بازگشت همه به سوی خداست»
نرود هیچ وقت از یادم

السلام علیک یا احمد(ص)
پس بگیر از من این امانت را
چون که نیلی است صورت زهرا(س)
حاضرم بشنوم ملامت را

پهلوی او شکسته، شرمنده
بین دیوار و در چنین شده است
سینه ی او ز میخ در زخمی است
بعد هم نقش بر زمین شده است

رنگ رخساره اش شده نیلی
چون که سیلی به صورتش خورده
خورده از دشمنان کتک زهرا(س)
تو مگیر از «برادرت» خرده

پس از این از غم فراق شما
کار من روز و شب عزاداری است
رخت غم تا ابد به تن دارم
خون دل از دو چشم من جاری است

راز دل را به چاه خواهم گفت
چون که اینجا غریب و تنهایم
تا که با اشتیاق نیمه شبی
رستگارانه سویتان آیم

یامحمد(ص) ز فاطمه(س) بشنو
قصه ی ظلم و حقّ کُشی ها را
بشنو راز چادر خاکی
رنج سیلی به روی زهرا(س) را

می سپارم به خاک زهرا(س) را
با دلی غرق ماتم و اندوه
حق نگهدارتان، خدا حافظ
غمتان روی دوش من چون کوه

  • ۱۳ آبان ۰۴ ، ۰۷:۴۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

«نیم نگاهی به چند آیه و روایت با موضوع اشک»
هر که چون آیات قرآن را شنید
سجده کرد و اشک از چشمش چکید

چون تلاوت کرده قرآن با خضوع
پس بیفزاید خدا او را خشوع

ای خوشا آن کس که از خوف خدا
می چکد اشکش به هنگام دعا

آن که ریزد اشک در حد نخود
هست پاداشش چو یک کوه اُحد 

آن که در خلوت بترسد از خدا
ترس او ترسی است پر اجر و بها

چون شود هنگامه ی محشر بپا
اوست زیر ظلّ عرش کبریا

اشک جاری شد گر از بیم خدا 
روز محشر ایمنی بخشد تو را

اشک چشم و ترس دل وقت دعا
هر دو باشد رحمت بی منتها

دل به اشک چشم نورانی شود
مانع افکار شیطانی شود

هست محبوب الهی قَطرتَیْن
قطره ی خون شهید و اشک عین

گر که از خوف خدا اشکی چکید
چشم ایمن می شود یوم الوعید

هر چه را در این جهان پیمانه ای است
اشک را هرگز ولی پیمانه نیست

چون که گاهی اشکِ کمتر از نمی
می نشاند آتشی را چون یمی

چهره ای که اشک روی آن نشست
گَرد فقر و ذلّت از آن رخت بست

چهره ای که از اشک تر باشد مدام
آتش دوزخ شود او را حرام

آن که گریه بین امّت می کند
جملگی را غرق رحمت می کند

آن که در دنیا اسیر محنت است
اشک چشمانش کلید رحمت است

دوستان پس گریه کردن عار نیست
دشمنی چون اشک بهر نار نیست

گر که با اشکت نویسی سرنوشت
می شود دوزخ گلستان چون بهشت

چارده معصوم(ع) از خوف خدا
گریه می کردند هنگام دعا

اشک دیده می دهد دل را جلا
قیمت اشک است افزون از طلا

گریه کردن در سحرگاهان خوش است
گریه وقت خواندن قرآن خوش است

اشک باید ریخت با یاد خدا
بعد هم با عشق آل مصطفی(ص)

سعی کن چشمان تو گریان شود
تا لبت روز جزا خندان شود

  • ۱۰ آبان ۰۴ ، ۰۹:۰۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

روز میلاد زینب کبری(س)
گل لبخند بر لب زهراست 
گل باغ علی(ع) و زهرا(س) اوست
مایه ی فخر و زینت باباست

چشم بگشوده بر جهان زینب(س)
تا دهد درس صبر بر انسان
او که ثانی حضرت زهراست
قلبش آکنده است از ایمان

زینب(س) است و نواده ی احمد(ص)
شاخه ای از درخت طوبا اوست
دختر مرتضاست این بانو
شافع شیعیان مولا اوست

حاصل ازدواج دو دریا
دختری شد مکرر زهرا(س)
زینت مرتضاست این دختر
نام او هست زینب کبرا(س)

چشم اهل جهان شده روشن
یُمن میلاد دختر حیدر(ع)
گوئیا گشته باز هم نازل
سوره ای مثل سوره ی کوثر

روز میلاد این گل زیبا
آسمان ها شده چراغانی
جشن میلاد زینب کبری(س)
شده برپا به عرش رحمانی

آسمان ها ستاره می بارند
نور باران شده است خاک زمین
دست افشان و پای کوبانند
جمله ی انبیا و اهل یقین

سوره ی هل اتی علی الانسان
هست آئینه ی جمال او
اوست چون که مکرر زهرا(س)
می رسد تا فلک کمال او

آمده تا که مادرش زهرا(س)
صاحب معدن طلا بشود
آمده تا که مایه ی فخرِ
اسدالله و مرتضی(ع) بشود

معدن حلم و فضل و احسان است
بی معلم علیمه می باشد
دختر دختر رسول خداست
زینب(س) است و عقیله می باشد

کیست؟ زهرای حضرت زهرا(س)
رازدار علی(ع) ولی خداست
حسنینند هر دو مدیونش
او به حق وامدار کرب و بلاست

بر سر خوان زینب کبری(س)
ای خوشا هر کسی گدا باشد
صله ی ریزه خوار این سفره
چند امضای کربلا باشد

  • ۰۴ آبان ۰۴ ، ۱۶:۵۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

گفت هدهد با سلیمان نبی(ع)
شرح حال مردم ملک سبا
گفت: دیدم مردم آن سرزمین
عبد خورشیدند و غافل از خدا

بود یک زن پادشاه آن دیار
صاحب انواع و اقسام نعیم
داشت آن زن در میان قصر خود
جایگاه ویژه و تختی عظیم

گفت: با هدهد سلیمان نبی(ع)
نزد آن زن نامه ی من را ببر
چون که آن زن خواند پیغام مرا
تو از احوالش بکن ما را خبر

متن آن نامه کلامی ساده بود
بعدِ بسم الله الرحمن الرحیم
خواست تا «بلقیس» تسلیمش شود
بر خلاف امر شیطان رجیم

نامه را خواند و نشد تسلیم حقّ
پیروی کرد او ز شیطان رجیم
گفت: با یاران سلیمان نبی(ع)
نزد من آرید آن تخت عظیم

گفت: شخصی با سلیمان نبی(ع) 
چون که می دانم کمی علم کتاب
قبل از آن که ‌پلک را بر هم زنی
تخت را می آورم عالی جناب!

با همان یک ذره از علم کتاب
حضرت آصف سلیل برخیا
تخت را در کمتر از یک ثانیه
تا فلسطین بُرد از ملک سبا

سال ها بگذشت و در ملک حجاز
چون محمد(ص) رحمةً للعالمین
شد به فرمان خدای ذوالجلال
آخرین پیغمبر روی زمین

کافران گفتند با او این سخن
تو که اینجا نزد ما می زیستی!
گر نداری شاهد شایسته ای
پس در این صورت پیمبر نیستی

گفت: من را شاهد اول خداست
آن که باشد هستی ام از هست او
داده او حکم رسالت را به من
من گرفتم حکم خود از دست او

شاهد دوم کسی باشد که او
هست آگاه از همه علم کتاب
او مرا باشد وصی و جانشین
کرده او را هم خداوند انتخاب
 
با شجاعت او «سلونی» گفته است
چون که آگاه است از علم الکتاب
سینه ی من شهر علم و دانش است
مرتضی(ع) هم هست بر این شهر، باب

 

علم حیدر(ع) هست هفتاد و دو حرف
علم آصف بود یک حرف از کتاب!
شد تفضّل بر علی(ع) علم الکتاب
هست این شأن و مقام بوتراب

 

مقتدای مؤمنین و مؤمنات
شاهد خلقت علی(ع) مرتضاست
ای مسلمانان عالم تهنیت
چون که حیدر(ع) شافع روز جزاست

  • ۲۷ مهر ۰۴ ، ۱۷:۱۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

انبیا(ع) و فرشتگان خدا
اوصیا(ع) و ائمه ی اطهار(ع)
همه هستند زائران حسین(ع)
که دعا می کنند بر زوّار

به همه زائران قبر حسین(ع)
می دهد ابتدا خدا حسنات
چون نظر کرد حقّ به کرب و بلا
نوبت مکّه آید و عرفات

بهره مندند زائران حسین(ع)
همه از نعمت شفاعت او
می خورد غبطه در صف محشر 
هر که جامانده از زیارت او

می فشارند دست زائر را
در قیامت فرشتگان خدا
 آب نوشند زائران حسین(ع)
همه از دست حضرت سقّا(ع)

زائران حسین(ع) می باشند
همنشینان چارده معصوم(ع)
کرد آن که زیارتش را ترک
می شود از مصاحبت محروم

گفت: راوی که حضرت صادق(ع)
چون مناجات با خدا می کرد
در میان دعا و راز و نیاز
او به زوّار هم دعا می کرد

حفظ کن از بلا تو زائر را
ای خداوند راحم و غفّار
حافظش باش در همه احوال
از گزند ستمگر و جبّار

ای خدا تو رفیق زائر باش
بده پاداش نیک بر زائر
زائران را تو یار و یاور باش
که مدد خواه توست هر زائر

دفع فرما تو شر شیطان را 
از سر هر که کربلایی شد
آن کسی که سوی حرم آمد
یا علی(ع) گفته و خدایی شد

هر که مالید بر ضریح حسین(ع)
دیده و دست و گونه ی خود را 
یا که از شوق و آرزو مندی
بوسه ها زد به مرقد مولا

بده مزد زیارت او را
ای خداوند خالق سبحان
خواهش زائر ای خدا این است
فرج حضرت امام زمان(ع)

زائر سیّد شهیدان است
پاک از هر گناه روز معاد
می رود سربلند سوی بهشت 
خوش و خندان و خُرّم و دلشاد

  • ۲۱ مهر ۰۴ ، ۱۸:۳۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

چون مودّت به اهل بیت رسول(ص)
امر حقّ و پیام قرآن است
دوری از اهل بیت پیغمبر(ص)
باعث نقص دین و ایمان است

هست مزد رسالت احمد(ص)
چون مودّت به خاندان بتول(س)
آن که شد تارک زیارتشان
مانده در زیر بار دِیْن رسول(ص)

هر که شد زائر امام حسین(ع)
اجر و پاداش اوست مثل جهاد
می شود شافعش امام حسین(ع)
در صف محشر و زمان معاد

می شود بوسه بر ضریح حسین(ع)
موجب طول عمر و حفظ بدن
می شود رفع هر گرفتاری
از همه زائران چه مرد و چه زن

حضرت ذوالجلال والاکرام
می برد غصه از دل زائر
ترس از مرگ می رود از بین
نشود موجب غم خاطر

آن چه را خرج می کند زائر
باز گردد به او هزاران بار
چه تجارت تو را از این بهتر
که شود مال اندکت، بسیار

جمع بسیاری از فرشتگان خدا
زائران را کنند استقبال
چون که برگشت زائری ز حرم
بدرقه می کنندش از دنبال

انبیا(ع) و فرشتگان هستند
همگی زائران قبر حسین(ع)
در کنار مزار شش گوشه
 همه ریزند اشک شوق ز عین

اوصیا(ع) و ائمه ی معصوم(ع)
می کنند استلام گِرد حرم 
همه خواهند از خدای کریم
 تا کشد بر گناه شیعه قلم

می گزارم به خاک سجده ی شکر
زائر کوی کربلا شده ام
چون ثواب هزار «حجّ» دارد
زائر خانه ی خدا شده ام

در کنار ضریح آن حضرت
استجابت شود دعاهایم
باعث بخشش گناهان است
بوسه ای بر ضریح مولایم

زائران حریم قدسی او 
می چکد اشک شوقشان نم نم
کربلایی شدم خدا را شکر
که شدم با حسینیان همدم

  • ۱۸ مهر ۰۴ ، ۱۷:۴۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

گفتا: که عمل به آیه ها مطلوب است
در خواندن قرآن که نباشد ثمری!
گفتم: که اگر ز فیض محرومی تو
شاید که نخوانده ای از آن مختصری!

پرسیدم از او که چه کسی در عالم
بوده است به آیات خدا عالِم تر؟
یا در عمل به آیه های قرآن
بوده چه کسی ز مردم عالَم، سر؟

گفتا: به یقین رسول اکرم(ص) باشد
آن عالم و عامل به قرآن کریم
ما نیز به طاعت از رسول اکرم(ص)
بر بندگی خدای خود مفتخریم

گفتم: که خدا به آن رسول اعظم(ص)
فرموده خطاب «رتلِ القرآن» را
فرموده به نیمی از همه شب هایت
برخیز و بخوان به صوت زیبا آن را

گفتم: که خداوند به او فرموده است
قرآن تو بخوان هرچه میسّر باشد
در روز هر آنچه خوانده ای کافی نیست
شب نیز بخوان چنین مُقرّر باشد

وقتی که خدا امر به خواندن کرده است
پس خواندن آن سود فراوان دارد
خوش آن که تمام عمر در هر شب و روز
الفت به کتاب وحی، قرآن دارد

زیباست خدا و عاشق زیبائی است
باید که بکوشیم به زیبا خواندن
تا اوج کمال راه ما طولانی است
راضی نشویم ما به اینجا ماندن

البته که چون که آیه ای را خواندیم
در معنی آن است تدبّر بهتر
زیرا که اگر کنی عبادت عمری
از آن همه، ساعتی تفکّر بهتر!

خواندیم و تدبّر و تفکر کردیم
وقت عمل است پس به آن می کوشیم 
با عشقِ تمام «یاعلی(ع)» باید گفت
صد شکر لباس بندگی می پوشیم

قرآن که امانت رسول الله(ص) است
یک بال سعادت بشر می باشد
پرواز به یک بال نباشد ممکن
پس لازمه اش بال دگر می باشد

آن بال دگر «آل محمد(ص)» هستند
باید که مطیع امر آنان باشیم
با پیروی از کتاب و از معصومین(ع)
ما نیز یکی ز «اهل ایمان» باشیم

«قرآن کریم» با «احادیث شریف»
خورشید فروزان طریق دینند
در جستجوی کوی سعادت هستی؟
 پس این دو سعادتِ تو را تضمینند

  • ۱۴ مهر ۰۴ ، ۰۸:۳۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

رفتی و در عزای تو بانو
می زند شیعه دست غم بر سر 
چشم های اهالی دنیا 
شده بانوی قم ز داغت تر 

مثل ابر بهار می گرید
چشم ها در عزای تو بانو
همه ی مؤمنان و دین داران
نوحه خوان در رثای تو بانو

قلبت ای خواهر امام رضا(ع)
معدن شرع و دین و ایمان است
مایه ی فخر شیعیان هستی
مرقد تو بهشت ایران است

رفتی و بعد رفتنت بانو
دل هر شیعه ای گرفت از غم
قلب ها زخمی غمت باشد
نیست بر زخم داغ تو مرهم

سوی ایران کشیده بود تو را
شوق دیدار هشتمین خورشید
حیف گلچین روزگار این بار
زودتر از همیشه گل را چید

زینب(س) حضرت رضایی تو
درد هجران طبق طبق داری
فرصت دیدن برادر را 
به تو اما نداد بیماری

از تب اشتیاق قلبت سوخت
چون ندیدی دمی برادر خود
زینب(س) اما سر برادر را
روی نی دید در برابر خود

تو شهیدی، شهیده ای بانو
در ره یاری امام رضا(ع)
خورده از این جهت گره نامت
بانوی قم گره به نام رضا(ع)

چون که رفتی از این جهان بانو
کمر اهل آسمان خم شد
هر دلی در عزای تو بانو
مملو از حزن و درد و ماتم شد

چون شدی تو فدای مولایت
شیعه لبریز درد و غم گردید
قبر تو قبله گاه دل ها شد
کعبه ی شیعه و حرم گردید

  • ۱۱ مهر ۰۴ ، ۰۷:۰۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی