اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

باز هم عید حضرت زهراست
مؤمنین شادمان و خرسندند
می چکد اشک شوقشان از چشم
شیعیان مثل پسته می خندند

آن که بر فاطمه(س) زده سیلی
بسته بار سفر از این دنیا
می رود قعر آتش دوزخ
در کنار رفیق خود آنجا

شاد باشید ای مسلمانان
فصل شادی و دست افشانی است
آن که ما را کند ز شادی منع
مُهر بد بختی اش به پیشانی است

سبّ ظالم مجاز می باشد؟
بله، این یک پیام قرآنی است
لعن بر دشمنان آل علی(ع)
شرط دین داری و مسلمانی است

چون تبرّاست شرط دین داری
از عدوی علی(ع) بری هستیم
زنده هستیم با ولای علی(ع)
شکر یارب که حیدری هستیم

عید مسعود حضرت زهراست
تهنیت بر علی(ع) و زهرا(س) باد
شیعیان خنده هایتان جاوید
دلتان خرّم و ز غم آزاد

بت طاغوت سرنگون گشته
وقت آزادی بشر آمد
غاصب حق حیدر(ع) و زهرا(س)
وقت گستاخی اش به سر آمد

مژده عید برائت است امروز
لعن بر غاصبان حق بتول(س)
ننگ و نفرین به آن که زد سیلی
پیش چشم حسن(ع) به دخت رسول(ص)

بت پرستی تمام شد دیگر
حق پرستی دوباره احیا شد
تلخ کامی مؤمنین طی شد
شاد قلب علی(ع) و زهرا(س) شد

شب تاریک شیعیان طی شد
مژده مژده رسید وقت پگاه
بر گناه کسی که توبه کند

  • ۱۱ شهریور ۰۴ ، ۱۰:۱۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

باز هم موسم عزا آمد
دل شده غرق ماتم و اندوه
بر روی دوش شیعیان جهان
مانده یک بار غصه همچون کوه

شیعیان خاک غم به سر ریزند
دلشان خون و چشمشان گریان
دست غصه گرفته بر زانو
همه افسرده دل همه نالان

باز هم شد حسینیه دل ها
پدری رفته است خیلی زود
سامرا رخت غم به تن دارد
داغدار است مهدی موعود(عج)

بیت الاحزان شده است سینه ی او
وارث غصه های کرب و بلاست
دیده او داغ سیزده معصوم(ع)
آخرینش همین غم باباست

عسکری(ع) رفت و دل شده محزون
دل شیعه اسیر غمناکیست
در غمش غصه می شود افزون
که عزای شرافت و پاکیست

باز هم زهر کینه کاری بود
باز هم زهر کار خود را کرد
عسکری(ع) را گرفت از ما زهر
کمر شیعه را ز غم تا کرد

مجتبی(ع) گونه در دم آخر
تن مولا چو بید می لرزید
مجتبی(ع) نیز بین آن کوچه
از غم آن چه دید می لرزید

دم آخر که آب را نوشید
به لبش یا حسین(ع) جاری شد
یاد غم های کربلا افتاد
اشکش از هر دو عین جاری شد

مهدی(عج) آمد کنار بالینش
کاسه ای آب داد بابا را 
زیر خنجر حسین(ع) تنها بود
تشنه لب کشته اند مولا را

تا که سر از تنش جدا گردید
ناله ی فاطمه(س) به گوش رسید
دست غصه به سر زنان زینب(س)
به سوی مقتل حسین(ع) دوید

زیر شمشیر و نیزه و خنجر
مانده جسمش بدون غسل و کفن
بر رگ گردنش زند بوسه
خواهرش با هزار رنج و محن

  • ۰۹ شهریور ۰۴ ، ۰۸:۴۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

گفت شخصی اصول دین چند است؟
گفتم او را اصول دین پنج است
اصل هایی که هر یک از آنها 
ارزشش بهتر از دو صد گنج است

دین بنا گشته روی این ارکان
باور هر که مسلم است این است
هر که ایمان به این اصول آورد
او مسلمان و تابع دین است

اصل اول که اصل توحید است
برترین رکن دین اسلام است
هر مسلمان منکر توحید
در حقیقت مطیع اصنام است

اصل دوّم نبوّت احمد(ص)
حضرت خاتم النبیین(ص) است
هر که باور نکرده است این اصل
منکر یک ضرورت دین است

عدل اصل اساسی اسلام
از صفات خدای سبحان است
باور عدل ایزد متعال
شرط دین داری مسلمان است

چون خدا هست عادل مطلق
عادلانه است جمله افعالش
ذره ای ظلم نیست در ذاتش
عادلانه است جمله اعمالش

چون خدا عادل است و ظالم نیست
ظالمی را نمی کند منصوب
پس اولی الامر عادلند همه
نیست در بینشان کسی مغضوب

حذف عدل از اصول دین به یقین
نقشه ی غاصبان حق علی(ع) است
چون علی(ع) پای تا به سر عدل است
او فقط نایب به حق نبی(ص) است

رکن بعدی و شرط دین داری
پیروی از امام معصوم(ع) است
از اصول مسلّم اسلام
انقیاد کلام معصوم(ع) است

هر که آمد به جرگه ی اسلام
‌پرچم بندگی او بالاست
سر به فرمان چارده معصوم(ع)
 تابع امر حضرت زهراست

اصل پنجم معاد می باشد
باور ما به روز رستاخیز
با قبول معاد هر انسان
شود از خوف و از رجا لبریز

شک به حتی یکی از این ارکان
موجب انحراف از دین است
هر کسی شبهه افکند در دین
جرم او بی شمار و سنگین است

  • ۰۴ شهریور ۰۴ ، ۱۵:۴۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

شد سند نجات من اگر زیارت رضا(ع)
خانه ی درد و غصه شد دل از شهادت رضا(ع)
رضا رضا رضا رضا، رضا رضا رضا رضا

دوباره داغ تازه ای نشسته است در دلم
رنگ مصیبت و عزا گرفته است محفلم
ز داغ حضرت رضا(ع) رنج و عزاست حاصلم
هرچه غم است در جهان آمده در مقابلم
رضا رضا رضا رضا، رضا رضا رضا رضا

زند به سر جواد(ع) او دست مصیبت و عزا
اهل زمین و آسمان اسیر غصه و بلا
به هر کجا که بگذری بزم غمش شده بپا
خاک عزاست بر سر از داغ غریب الغربا
 رضا رضا رضا رضا، رضا رضا رضا رضا

معنی قرآن خدا کشته شد از زهر جفا
ترجمه و روح دعا کشته شد از زهر جفا
معدن احسان و سخا کشته شد از زهر جفا
امام و مقتدای ما کشته شد از زهر جفا
رضا رضا رضا رضا، رضا رضا رضا رضا

درد کشید و هیچکس به داد مولا نرسید
کسی به داد هفتمین زاده ی زهرا(س) نرسید
صدای ناله های او به اهل دنیا نرسید 
کسی به داد مظهر پاکی و تقوا نرسید
رضا رضا رضا رضا، رضا رضا رضا رضا

شد جگرش بر اثر زهر جفا پر از شرر
 رفت و ز داغ او زند دست عزا به سر بشر
جواد(ع) گریه می کند به زیر تابوت پدر
به روی گونه اش روان دو رود خون شد از بصر
رضا رضا رضا رضا، رضا رضا رضا رضا

سوخته جان همه ی اهل زمین در غم او
زانوی اهل آسمان در بغل از ماتم او
شعله کشد شرار غم از این غم اعظم او
بهشتیان گریه کنان منتظر مقدم او
رضا رضا رضا رضا، رضا رضا رضا رضا

گشته سیاه جامه ی یکایک بهشتیان
گرفته اند در بغل زانوی غصه قدسیان
حضرت جبریل امین دوباره گشته نوحه خوان
سرشک غم ز دیده ی حضرت معصومه(س) روان
رضا رضا رضا رضا، رضا رضا رضا رضا

آهوی دشت در غمش گشته غمین و غصه دار
لحن غم است نغمه ی پرندگان به شاخسار
خاک عزاست بر سر سمک به تُنگ یا بِحار
تمام اهل عالمند به درد و رنج و غم دچار
رضا رضا رضا رضا، رضا رضا رضا رضا

هست رئوف و مهربان حضرت ثامن الحجج(ع)
بر سر ماست سایبان حضرت ثامن الحجج(ع)
اگر چه رفته از جهان حضرت ثامن الحجج(ع)
در دل ماست جاودان حضرت ثامن الححج(ع)
رضا رضا رضا رضا، رضا رضا رضا رضا

به شام تیره ی بشر اوست که مصباح هُداست
شکر خدای مهربان که او به شیعه مقتداست
رضای حضرت رضا(ع) رضای حضرت خداست
گریه کنید در غمش که او غریب الغرباست
رضا رضا رضا رضا، رضا رضا رضا رضا

  • ۰۱ شهریور ۰۴ ، ۰۷:۵۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ای کریم کریم های جهان
حجت الله و معنی قرآن

مؤمنین را تو تاج سرهایی
زینت افزای عرش اعلایی

مایه ی فخر اولیایی تو
عزت جمله انبیایی تو 

تو امید امید وارانی
داروی درد دردمندانی

شاهد ظلم بودی و کینه
داشتی درد و غصه در سینه

خون دل خورده ای تو آقاجان
در دلت بوده غصه ها پنهان

قصه ی کوچه سوخت جانت را
برد از کف همه توانت را
 
چون که از شاخه شد جدا گل یاس
کوه غم را تو کرده ای احساس

شاهد کوچه بودی و سیلی
دیده ای صورتی که شد نیلی

دیده ای درد و رنج مادر را
غم و اندوه و حزن خواهر را

چادر مادر تو خاکی شد
ظلم ها بر نماد پاکی شد

دیده ای تو خسوف را در ماه  
تو شنیدی ندای یا اُمّاه

مادر قد خمیده را دیدی
گونه ی خون چکیده را دیدی

دیده نادید و گوش نشنیده
آنچه را دیدگان تو دیده

طفل بودی و خون دل خوردی
و از این رنج و غصه افسردی

خون دل ها که خورده ای آقا
ریخت در طشت جملگی حالا

رفتی و غصه ها فراوان شد
جاری از ابر دیده باران شد

در عزایت حسین(ع) گریان است
قلب زینب(س) ز غصه بریان است

هر دلی گشته خانه ی غم تو
 سوخت جان ها ز سوز ماتم تو

چون که زد زهر شعله بر جانت
سوخته از غمت مسلمانت

گر چه نوشیده ای تو زهر جفا
سرت از تن جدا نشد ز قفا

تیر زد گر چه بر تنت دشمن
سرت اما جدا نشد از تن

شده از زهر گر تنت رنجور 
سرت اما نرفته کنج تنور

گر چه زینب(س) می آمدت از پی
سرت اما نبود بر سر نی

جان ما شیعیان به قربانت
مرغ دل در بقیع مهمانت

  • ۳۰ مرداد ۰۴ ، ۰۸:۴۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

زهرا(س) ز غم مصطفی(ص) گرید
از سوز جگر مرتضی(ع) گرید
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

خاتم رسل(ص) رفته از دنیا
در عزای او خون شده دل ها
می زند به سر دست غم زهرا(س)
ورد لب او آه و واویلا
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

اهل آسمان خاک غم بر سر
چشمه ی بکاست دیده ی حیدر(ع)
گریه می کند زینب(س) مضطر
گوئیا شده موسم محشر
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

حسن(ع) و حسین(ع) دیده گریانند
شیعیان همه مات و حیرانند
انبیا ز غم اشک افشانند
سرها همگی در گریبانند
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

روح مصطفی(ص) کرده چون پرواز
فصل غصه و غم شده آغاز
با غمش شده عالمی دمساز
یک به یک شود غصه ها ابراز
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

بالای سر قبر پیغمبر(ص)
می زند زهرا(س) دست غم بر سر
با پدر گوید راز دل دختر
می شود تفسیر سوره ی کوثر
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

گفت: با بابا این چنین زهرا(س)
بی تو شد حیدر(ع) یکه و تنها
بعد تو می بینم مصیبت ها
کشته می گردد محسنم بابا
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

 

جمعی که همه یار شیطانند
کینه ها به دل از علی(ع) دارند
دشمنان اسلام و قرآنند
درب خانه ام را بسوزانند
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

از فشار در می شوم مجروح
محسنم شود ای پدر مذبوح
بیرون شود از جسم او چون روح
نوحه خوان شوم در غمش چون نوح
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

در سقیفه گردد ولایت غصب
منبر نبی(ص) و رسالت غصب
حق خاندان طهارت غصب
حق ما شود تا قیامت غصب
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

  • ۲۸ مرداد ۰۴ ، ۰۷:۳۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

باز آمدم ز شام بلا در کنار تو
تا با گلاب اشک بشویم مزار تو

یک اربعین عزاست حسین جان به دوش من
ریزم به سر ز داغ تو خاک دیار تو

من از غم تو پیر و زمین گیر گشته ام
زانو کشان من آمده ام در جوار تو

یک اربعین اسیر ستم بودم و بلا
هستم ولی برای همیشه دچار تو

یک اربعین ز داغ تو خون گریه کرده ام
همناله با مصیبت اطفال زار تو

زلف تو را که باد تکان داد روی نی
لرزید قلب خواهر گلگون عذار تو

خوردم هزار بار کعب نی و سیلی از عدو
ای کاش می شدم برادر من جان نثار تو

خندید بارها به من و طعنه زد مرا
در راه  شامِ غصه و غم نیزه دار تو

برخیز ای برادر من تا ببینمت
کم سو شده است چشم من از انتظار تو

دیدم سری به نیزه ولیکن ز سمت گوش
بود آن سر شکسته سر تکسوار تو

من بر رگ بریده ی تو بوسه ها زدم 
بگریستم به زخم تن بی شمار تو

دانی چرا به چوبه ی محمل سرم شکست؟
دیدم به روی نیزه سر شیر خوار تو 

من ماندم و فراق تو و کوله بار غم
هستم همیشه تا به ابد داغدار تو

باغ بهشت و همنشینی با آل مصطفی(ص)
پاداش شیعه ای است که شد سوگوار تو

  • ۲۰ مرداد ۰۴ ، ۱۹:۰۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

سوختم از آتش هجران بیا یابن الحسن (عج)
دل پر از غم، چشم شد گریان بیا یابن الحسن(عج)

بی تو از قرآن فقط نام و نشانی مانده است
ای تو شرح و معنی قرآن بیا یابن الحسن(عج)

باورم این است تو معنای دین و باوری
ترجمان باور و ایمان بیا یابن الحسن(عج)

با تو ای گل رنگ این عالم بهاری می شود
زینت هر باغ و هر بستان بیا یابن الحسن(عج)

مردم دنیا دچار درد و رنج و سختی اند
ای به درد و رنج ما درمان بیا یابن الحسن(عج)

روز و شب های جهان بی تو همه ظلمانی است
نور و شمس و لیل و الرحمن بیا یابن الحسن(عج)

بی تو آقا جان نَروید خنده بر لب های ما
لب شود در مقدمت خندان بیا یابن الحسن(عج)

جرعه ای دیدار آقاجان تفضّل کن به ما
ای که هستی معدن احسان بیا یابن الحسن(عج)

سیّدی ما میهمانیم و تو صاحب خانه ای
پس به استقبال از مهمان بیا یابن الحسن(عج)
 
پادشاهی کرده ای پیوسته در مصر وجود
بی تو شد ویرانه ای کنعان بیا یابن الحسن(عج) 

مثل خورشیدی که پنهان گشته پشت ابرها
سودمند و مثمر پنهان بیا یابن الحسن(عج)

درد هجرانت در آورده دمار از جان ما
هجر را تنها تویی پایان بیا یابن الحسن(عج)

ای که نازت را خریدارند آقاجان همه
لطف کن بر این همه انسان بیا یابن الحسن(عج)

  • ۱۶ مرداد ۰۴ ، ۰۷:۰۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

فرزند ام الکتابم تفسیری از کوثرم من
لبریز از عشق و ایمان سر تا به پا باورم من

از نسل آل عبایم، من راوی کربلایم
نامم رقیه(س) است یاران، فرزند پیغمبرم من

هستم گلی نو شکفته در بوستان ولایت
اما ز سیل حوادث، زیبا گلی پرپرم من

دیدم خیامی که می سوخت، دیدم سری روی نیزه
خوردم بسی تازیانه، پس زینب(س) مضطرم من

از ضربه ی تازیانه گشته تنم پر نشانه
خوردم کتک های بسیار، با آن که یک دخترم من

هر چند با نص قرآن واجب شده بر مسلمان
با ما مودّت نشد هیچ، زخمی شده پیکرم من

پای برهنه، شن داغ، خار مغیلان، بیابان
یک اربعین درد و رنجم، یک لاله ی احمرم من

خوردم من از بسکه سیلی رخساره ام گشته نیلی
مرغی که در دام غم ها بشکسته بال و پرم من

هفتاد و دو سر روی نی از ما کند پاسبانی
بشکسته بالی که دارد هفتاد و دو یاورم من

طفلی سه ساله که دارد بر دوش خود بار غصه
از کنج ویرانه ی غم، بار عزا می برم من

سرباز اسلام و دینم، تفسیر حبل المتینم
در جنگ با دشمن دین، برتر ز صد لشکرم من

در راه شام غم و درد، افتادم از روی ناقه
لبریز از درد و رنجم، صدیقه ای دیگرم من

اصغر(ع) سرش روی نیزه، من دل غمین پای نیزه
من چشم از او بر ندارم، همبازی اصغرم من

ای سوگواران شیعه، هستم شما را شفیعه
فردا به صحرای محشر، با اشک چشم ترم من

  • ۰۷ مرداد ۰۴ ، ۰۷:۴۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

تشنه ی جام شهادت تن بیمار من است
رود خون تا به قیامت بصر زار من است

کربلا زنده اگر ماند و فراموش نشد
علتش خطبه ی جان سوز پرستار من است

داغ هفتاد و دو خورشید به دل دارم من 
همدم روز و شبم دانه ی مسمار من است

بند زنجیر ستم، پای برهنه، شن داغ
باز هم دشمن دین در پی آزار من است

راز دل را به خداوند بگویم همه شب
سوز اندوه و بلا فاش در اذکار من است

از غم کرب و بلا تا به ابد می سوزم
اشک و اندوه و عزا تا به ابد کار من است

فاش گویم که بلا پشت بلا دیدم من
آنچه در شام بلا دیدم از اسرار من است

کنج ویرانه ی غم تا به سحر ناله کنم
خواهر کوچک من شمع شب تار من است

ماند زیر سم اسبان تن عریان حسین(ع)
از غمش چشمه ی خون دیده ی خونبار من است

خیزران، شام بلا، سنگ ستم، کوچه ی غم 
چه بگویم همه مجموعه ی دشوار من است

سلسله، شام بلا، سنگ، خرابه، غم و درد
واژه هایی است که دیباچه ی گفتار من است

گرچه مسموم شدم بار عزا کشت مرا
با خدا مزد هر آن کس که عزادار من است 

  • ۲۹ تیر ۰۴ ، ۱۱:۰۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی