اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۶۴ مطلب با موضوع «حضرت فاطمه زهرا س» ثبت شده است

در کنار جنازه ی زهرا(س) صاحب ذوالفقار می گرید
دختری در عزای مادر خود مثل ابر بهار می گرید

ناله ی بچه های فاطمه(س) را بشنو از همیشه تاریخ
در غم جانگداز مادر خود کودکی زار زار می گرید

در غم بانوی عفاف و حجاب، نوحه خوان گشته جبرئیل امین
می زند دست غم به سینه و سر، با دلی داغدار می گرید

نیست جنت اگر چه جای عزا، اهل جنت همه عزا دارند
حضرت خاتم النبیین هم، آن میان آشکار می گرید

شیعیان جمله خاک غم بر سر، دست غم هم گرفته بر زانو
مومنین در عزای دخت رسول(س)، همه بی اختیار می گرید  

چشم ها چشمه سار خون شده اند، سینه سرشار غصه و اندوه
بی گل روی حضرت زهرا(س)،آسمان بیقرار می گرید

فصل اندوه و غصه و غم شد، روز محشر مرا مجسم شد
چون بساط عزا فراهم شد، دیده چون جویبار می گرید

یوسف فاطمه(س) عزادار است، چشم هایش ز غصه خونبار است
روز و شب در عزای مادر خود،بی حد و بی شمار می گرید

  • ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۴۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی


شام غریبان کوثر قران است
به گونه ی حیدر (ع)اشک دوچشمان است

خانه ی دل ها در مصیبت زهرا(س)
لبالب از غصه، خراب و ویران است

زینب(س) مظلومه، دست عزا بر سر
دو چشم او از غم ، همیشه گریان است

حسن(ع) به روی قبر مادر افتاده
ز دوری مادر چو جسم بی جان است

حسین(ع) می گوید که مادرم را کو
دو چشم معصومش، ابر بهاران است

خانه ی بی زهرا(س)، کویر تفتیده است
بدون او دنیا، به مثل زندان است

فضه پریشان حال،ز غصه می نالد
اشک دوچشم او، به روی دامان است

حضرت جبرائیل، آه و فغان دارد
ز غصه اسرافیل، بی سر و سامان است

در غم جانسوز دخت رسول الله(ص)
تا به قیامت غم، به سینه مهمان است

نوای نی امشب نوای اندوه است
به شیعه هم ناله، نی و نیستان است

به دیده ها اشک و به دل دو صد غصه
به سینه از این داغ، هزار طوفان است

شام غریبان است ، بریز اشک غم
که مزد این گریه، بهشت رضوان است

  • ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۲۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

 

از آتش غمت دو جهان سوخت مثل شمع
ملک بهشت و باغ جنان سوخت مثل شمع

بغضی به سینه داشت موذن ز داغ تو
در حنجره نوای اذان سوخت مثل شمع

وقتی بهار عمر تو یکباره شد خزان
فصل بهار و فصل خزان سوخت مثل شمع

نیلی چراست صورتت ای بانوی عفاف
حیدر(ع) ز غصه ی تو عیان سوخت مثل شمع

آتش ز نام فاطمه(س) خاموش می شود
بردیم نامت از چه زبان سوخت مثل شمع

از آن زمان که محسن(ع) مظلوم شد شهید
هردم هزار بار زمان سوخت مثل شمع

وقتی میان کوچه مادر ما را کتک زدند
جان تمام عالمیان سوخت مثل شمع

پهلو شکسته ای و دل از داغ توست خون
تنها نه من، که پیر و جوان سوخت مثل شمع

جان جهانی و ز غمت شد جهان ملول
جان و جهان و روح و روان سوخت مثل شمع

خیر النساء تو هستی و از آتش غمت
با اشک و آه قلب زنان سوخت مثل شمع

 

  • ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۰۷:۴۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی


قد قامت الصلوه زمان نماز شد
وقت قیام و ساعت راز و نیاز شد

زهرا(س) قیام کرده ولی قد خمیده است
شیعه بسوز، موسم سوز و گداز شد
--
در را زدند فاطمه(س) پرسید کیستید؟
ای جمع- پشت در- همانجا بایستید

آتش زدند بر در و زهرا(س) به پشت در
پهلو شکسته گفت: مسلمان که نیستید
--
دشمن هجوم برده و نزدیک خانه بود
در دست دشمنان علی(ع) تازیانه بود

پهلو شکسته دخت نبی آه می کشید
بر گونه اش ز ضربت سیلی نشانه بود
--
وقت دعاست دست به سوی خدا کنید
بهر شفای حضرت زهرا(س) دعا کنید

از ضرب در شهیده شده دخت مصطفی(ص)
وقت عزاست، خیمه ی ماتم به پا کنید
--
بر سینه رسول خدا(ص) دست رد زدند
افروختند آتش و بر در لگد زدند

پا را به روی آیه ی قران نهاده اند
یعنی به نام خویش فدک را سند زدند
--
آنان که بانیان نفاقند روی خاک
هرگز نخورده اند یکی قطره شیر پاک

غصب ولای حیدر کرار(ع) کرده اند 
جور و جفا و ظلم و ستم (نقطه چین)، هلاک

  • ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۴۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی