اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۸۳ مطلب با موضوع «حضرت امیر المومنین ع» ثبت شده است

 

پرسید چرا دیده ی ما گریان است؟
در خانه ی دل غصه و غم پنهان است؟

گفتم که شب شهادت شیر خداست
از داغ علی(ع) غصه به دل مهمان است
---
از داغ علی(ع) زیب کبری(س) می سوخت
گلزار بهشت و قلب زهرا(س) می سوخت

می سوخت همه عالم هستی ز غمش
حتی جگر حضرت دریا می سوخت
---
 از داغ علی ارض و سما می گرید
جبریل به عرش کبریا می گرید

از چشم فلک اشک عزا جاری شد
از غصه و غم باد صبا می گرید
---
از غم رسول خاتم خون گریه کرد آن شب
هفت آسمان از این غم خون گریه کرد آن شب

خون علی(ع) که پاشید آن شب درون محراب
شمشیر ابن ملجم خون گریه کرد آن شب

  • ۲۳ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۴۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

به شمشیر جفا کشتند در محراب مولا را
و درغصه فرو بردند دونان اهل دنیا را

تمام شیعیان خاک عزا ریزند بر سرها
و سنگ غصه بشکسته تمام قلب و سرها را

تمام قدسیان زانوی غصه در بغل دارند
بلرزانیده موج غصه و غم عرش اعلی را

از این پس خشک سالی ها در این دنیا فراوان است
که خشکانیده اند اهل خلاف این بار دریا را

اگر خون می چکد امروز از فرق امیر عشق
کند گلگون ز خون سر حسینش دشت و صحرا را  

هر آن کس کرده منشق فرق حیدر(ع) را ز ضرب کین
هم او تغییر داده از کتاب وحی معنا را

اگر چه باغ رضوان، نیست جای غصه و اندوه
ز داغ حضرت مولا ببین احوال زهرا(ع) را

مگر گرد عزا پاشیده شد دیشب به نخلستان
 که رخت غم به تن بینیم نخلستان و خرما را

از آن شامی که زهرا(ع) را روی تابوت می بردند
علی(ع) هم رفته از دنیا، مزن حرف مداوا را

اگر چه زخم شمشیر است بر پیشانی مولا
به روی قلب او اما ببین زخم زبان ها را

اگر چه دامن زینب(س) ز خون دیده شد دریا
نموده غرق بوسه صورت خونین بابا را

ز چشمم اشک غم ریزم که نابینا شود امروز
که بی مولا نمی خواهم ببینم صبح فردا را

ز داغ حضرت مولا بزن دست عزا بر سر
که در روز جزا مولا بگیرد دستی از ما را

  • ۲۳ خرداد ۹۶ ، ۰۷:۵۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

در روز جزا که دست هایم خالی است
از بار گناه قامتم چون دالی است

جز آل علی(ع) نیست مرا دادرسی
این دادرسی چقدر خوب و عالی است
---
آنان که دل به آل محمد (ص) سپرده اند
دست وفای آل محمد(ص) فشرده اند

مستانه در طریق ولا گام می زنند
زیرا که از سبوی ولا باده خورده اند
---
آنان که به دادگاه عدلم ببرند
واز کرده و ناکرده ی من باخبرند

چون شافع من شوند اصحاب کساء(ع)
از کرده و ناکرده ی من درگذرند
---
آن روز که می کشید نقشم نقاش
گفتند مرا که شیعه ی حیدر(ع) باش

تا حال نگفته ام به جز مدح علی(ع)
تا آخر عمر نیز می گویم فاش
---

ترسی تو اگر ز آتش سوزنده
سنگین شده است گر تو را پرونده

از آل علی(ع) مدد به جو در همه عمر
تا روز جزا لبت شود پر خنده
  • ۰۳ خرداد ۹۶ ، ۱۱:۲۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

عمریست که من علی(ع) علی(ع) می گویم
بیمار توام، فقط تویی دارویم

راه تو که می رسد به جنات نعیم
راهیست که من به پای سر می پویم
---
ای نام تو تسبیح لب هر شیعه
یاد تو مناجات شب هر شیعه

نامت علی(ع) و امیر عشقی مولا
یک جمله و لب مطلب هر شیعه
---
گفتیم قصیده ها، غزلها، بسیار
یا آن که رباعیات و دیگر اشعار

یک قطره هم از فضائلت گفته نشد
توصیف تو ساده نیست با این گفتار
---
عمریست طریق رستگاری جویم
راه نبی (ص) و راه علی(ع) می پویم

چون حب امیر عشق در دل دارم
هر لحظه خدای را ثنا می گویم
---
آنان که به دل حب علی(ع) را دارند
از نور امیر عشق مه رخسارند

جز مدح علی(ع) هیچ نگویند سخن
خوش سیرت و خوش صورت و خوش گفتارند 
  • ۰۲ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۰۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

بر سر در دل نوشته با خط جلی
این خانه همیشه هست دربست ولیۤ

چون حیدر کرار(ع) ولی نعمت ماست
ماییم مطیع و سر به فرمان علی(ع)
---
با خط جلی نوشته بالای دلم
با عشق سرشته شد همه آب و گلم

غافل شده ام اگر که یک لحظه ز دوست
از کرده ی خود تا به قیامت خجلم
---
بر سر در دل نوشته با جوهر اصل
اینجاست پر از شور و صفا فصل به فصل

یک عمر نگفتیم به جز مدح علی(ع)
گوییم همیشه مدح او نسل به نسل
---
بر سر در دل نوشته خطاط خدا
از دوست نگردد دل هر شیعه جدا

این خانه ی دل خانه عشق است و امید
با نام امیر عشق بگرفته صفا
---
بر سر در دل نوشته خطی زیبا
اینجاست سرای حسنت مرتفقا

خورده سندش به نام حیدر(ع) ز ازل
پس خانه ی دل هست سرای مولا
  • ۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۰۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

می چکد از طبع موزون روز و شب ابیات ناب
از عسل شیرین ترند ابیات و از پاکی چو آب

می درخشد عشق در هر واژه از ابیات من
کرده ام در انتخاب واژه هایم انقلاب

می گزینم واژه ها را با یقین و اشتیاق
نیست در من ذره ای تردید و شک و اضطراب

بیت های هر غزل بیتی است شادی آفرین
هریک از ابیات شعرم هست چون جام شراب

بر مشامم می رسد بوی بهار عاشقی
از نسیم کوی دلبر می رسد بوی گلاب

استخاره کرده ام تا برگزینم دلبری
باز کردم مصحف و آیاتی از ام الکتاب

انتخاب اول من بود مولایم علی(ع)
او که باشد جانشین حضرت ختمی ماب  

عشق یعنی مصطفی(ص) و عشق یعنی اهل بیت(ع)
هست راه اولیاء دین فقط راه صواب

مثل خورشیدی فروزانند آل مصطفی(ص)
من نمی گویم سخن الا به وصف آفتاب

فصل فصل انتخابات است، بگشایید چشم
خوش به حال هر که ایشان را نماید انتخاب 
  • ۲۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۸:۲۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

دانلود کتاب الکترونیکی اندروید اشعار در مدح حضرت امیرالمومنین علیه السلام

لینک دانلود: http://bayanbox.ir/download/2460729111497337880/%D8%B5%D8%B1%D8%A7%D8%B7-%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%82%DB%8C%D9%85.apk

حجم فایل: ۸۵۶ کیلو بایت

  • ۲۱ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۳۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی


متقی یعنی شکیبا و صبور
قلب او از هر بدی پاک و طهور

جان او پیوسته در آرامش است
در تمام عمر در آسایش است

دشمنانش هم امان دارند از او
دشمنش مغلوب او در گفتگو

گر جدا گردد سر او از بدن
جز حقیقت او نمی گوید سخن

ایمن از دست و زبانش مومنین
وقت گفتن جمله هایش بهترین

راضی از کردار او همسایه ها
ایمن از گفتار او همسایه ها

وقت خاموشی کند شکر خدا
وقت گفتن هم کلامش دلربا

گر چه بر اهل جهان او رحمت است
متقی اما خودش در زحمت است

گر جدا گردد سر او از بدن
جز به غیر حق نمی گوید سخن

متقی لبریز از مهر و صفاست
خیر خواه هر غریب و آشناست

نیست از خاموشی خود غصه دار
در عمل می کوشد او نه در شعار

وقت شادی ها تبسم بر لبش
شکر حق اوراد هر روز و شبش

گر ستم بر او  کسی دارد روا
انتقامش را سپارد بر خدا

شیعه ی مولا امیر المومنین(ع)
سعی کن باشی یکی از متقین

مقتدای هر کسی شیر خداست
سینه اش لبریز از عشق و صفاست

ره نپوید جز طریق مستقیم
مقصد او هم خداوند کریم

شکر یارب شیعه ای زهرایی ام
مثل زهرا(س)، من علی مولایی ام

می زنم فریاد و با صوتی جلی
تا نفس باقیست گویم یا علی(ع)

  • ۱۶ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۰۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی


گر بپرسید از صفات متقین
متقین را شرح گویم اینچنین

متقی یعنی که تقوا داشتن
با خدای خویش نجوا داشتن

متقی یعنی دلی لبریز نور
سینه ای لبریز از شور و شعور

گر به نیکی یاد بنمایند از او
سخت می ترسد ز حق زین گفتگو

از خدایش عفو و رحمت خواهد او
خلق را توفیق خدمت خواهد او

هست دور اندیش او در کار دین
در هراس از روز سخت واپسین

مملو از ایمان و عشق است و یقین
مایه ی فخر و مباهات است این

طالب علم است چون اهل یقین
علم را جوید اگر باشد به چین

علم را با حلم می آمیزد او
عشق را در سینه می آویزد او

از صفات متقین باشد خضوع
هست خاشع متقی وقت رکوع

در بلا و در مصیبت صابر است
دست او خالی است اما شاکر است

در پی  روزی است از راه حلال
پس به هر کاری ندارد اشتغال

جز ره قران نپیمایند راه
تا مصون مانند از جرم و گناه

بر لب او دم به دم ذکر خداست
کار او هر صبح و شب حمد و ثناست

می هراسد شیعه از کردار خود
 پس مراقب اوست بر رفتار خود

دارد او با نفس خود پیوسته جنگ
عرصه را بر نفس خود بنموده تنگ

حرفهای اوست شیرین چون عسل
می کند بر گفته های خود عمل

آرزو کوتاه و کوشش بی شمار
گامهای شیعه اما استوار

قلب مومن بی نهایت خاشع است
نفس مومن کم توقع، قانع است

بر سر سفره طعامش اندک است
چون سخن گوید کلامش اندک است

در مسیر دین حق ثابت قدم
خادم است او با قدم یا با قلم

بسکه او بر خلق رحم آورده است
خشم را از خود به خشم آورده است

خلق را بر خیر او امیدهاست
ایمن از شرّش غریب و آشناست

نام او ثبت است بین ذاکران
شکر حق پیوسته دارد بر زبان

عفو و بخشش از صفات متقی است
در دل او بغض و کینه هیچ نیست

وقت گفتن حرف بد از او مجو
جمله های اوست شیوا و نکو

مثل کوهی محکم و با اقتدار
در شداید پای برجا، استوار

اوست پیوسته شکیبا و صبور
ساجد است و شاکر ربّ غفور

می کند برحق همیشه اعتراف
از مسیر حق ندارد انحراف

متقی دارد هراس از سرنوشت
پس نمی جوید مگر کوی بهشت

به کانال تلگرام ما بپیوندید: 

http://telegram.me/ashkeshafagh

  • ۲۷ دی ۹۵ ، ۱۰:۳۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

پاسخی می خواست از من سائلی
چیست شرح حال  یاران علی (ع)؟

گفتمش بشنو ز من ای هوشیار  
شرح حال مومنین رستگار 

هر که باشد شیعه ی خاص علی(ع)
ره نمی پوید  به جز راه ولیّ

لب چو بگشاید نگوید جز صواب
روشنی بخشد شبیه آفتاب

راه و رسم او طریق اعتدال
ره نپیماید مگر راه کمال

متقی یعنی تواضع پیشگی
پاک بودن از نهاد و ریشگی

شیعه یعنی عزت نفس، احترام
چشم پوشیدن به انواع حرام

گوش شیعه نشنود جز حرف حق
نیست او جز با حقیقت منطبق

با مصیبت یا بلاهای عظیم
شیعیان یارند از عهد قدیم

شوق عقبا را به سر می پرورند
دم به دم در انتظار محشرند

سخت می ترسند از روز جزا
متقی کی می رود راه خطا

جز خدایی که عظیم است و کبیر
جمله مخلوقات نزد او حقیر

خویش را می بیند اینجا در بهشت
شاکر حق است از این سر نوشت

ز آتش دوزخ هراسان است او
از پلیدی ها گریزان است او

هست دلهاشان مدام اندوهگین
بین مردم راز دارند و امین

جسم های متقین باشد نحیف
قلب آنها مثل گل خیلی لطیف

چون که ناپاکی دلیل خفت است
نفسشان آراسته با عفت است

پای بگذارند بر روی بلا
واز پی اش آسایشی بی انتها

طالب آنهاست این دنیای دون
مومن از این فتنه ها اما مصون

تا رها گردد ز قید این جهان
در ره معبود بخشد جسم و جان

تا سحرگاهان کند راز و نیاز
خواندن قران و تسبیح و نماز

با تدبر در همه آیات وحی
می کند در فهم این آیات سعی

وقت خواندن چهره اش اندوهگین
روح او سرشار ایمان و یقین

آیه های وحی چون درمان اوست
تا سحر گه با خدا در گفتگوست

با بشارت های قران شاکرند
مست  از  لطف خدای  قادرند

چون که می خوانند آیات عذاب
روحشان از خوف حق در التهاب

چون که شب رفت و سحرگاهان رسید
نزد حق هستند آنان روسپید

عالمند و بردبارند و صبور
قلب هاشان صاف و صادق چون بلور

چهره ها افسرده چون بیمار ها
چشمهاشان چشم شب بیدارها

سخت می کوشند و راضی نیستند
نوزده  نه، فکر کسب بیستند 
 

به کانال تلگرام ما بپیوندید: 

http://telegram.me/ashkeshafagh

  • ۲۳ دی ۹۵ ، ۰۹:۴۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی