اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۲ مطلب با موضوع «حضرت امام زین العابدین ع» ثبت شده است

 زینت سجاده هایی یا علی ابن الحسین(ع)
حجت پاک خدایی یا علی ابن الحسین(ع)

ای پر گهواره ی تو روح عیسای مسیح
درد مندان را دوایی یا علی ابن الحسین(ع)

ای غبار خاک پایت توتیای چشم ما
چشم را نور و جلایی یا علی ابن الحسین(ع)

آمدی و گلشن دین را صفا بخشیده ای
چشمه ی آب بقایی یا علی ابن الحسین(ع)

حسن یوسف ذره ای از جلوه ی رخسار توست
تو گل باغ هدایی یا علی ابن الحسین(ع)

سجده و ذکر و دعایت، عشق بازی با خداست
ای که خود روح دعایی یا علی ابن الحسین(ع)

عاشقان از سجده هایت عشق را فهمیده اند
در خدای خود فنایی یا علی ابن الحسین(ع)

بینوایان را نوایی، نا امیدان را امید
دستگیر هر گدایی یا علی ابن الحسین(ع)

ای شده سجاده ی تو زینت عرش خدا
گلشن دین را صفایی یا علی ابن الحسین(ع)

در دو چشمت جلوه خلاق سبحان ظاهر است
زینت عرش علایی یا علی ابن الحسین(ع)

زینت سجاده ها هستی و زین العابدین
پر بهاتر از طلایی یا علی ابن الحسین(ع)

دستگیر هر یتیم و هر اسیر و هر فقیر
منبع جود و سخایی یا علی ابن الحسین(ع)

خطبه ی شور آفرینت باعث احیای دین
تو سفیر کربلایی یا علی ابن الحسین(ع)

پاک خواهد شد دل از آب طهور شیعگی
چون که ما را مقتدایی یا علی ابن الحسین(ع)

در صف محشر امید ما گنهکاران تویی
شافع روز جزایی یا علی ابن الحسین(ع)

  • ۲۱ فروردين ۹۸ ، ۰۸:۱۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

1

در ره شام ستم سخت فداکاری کرد
با تن او غل و زنجیر وفا داری کرد

خیمه در آتش بیداد و ستم شعله کشید
سوخت او از غم و یک عمر عزاداری کرد
2
وقت آن است گرفتارعزیزی باشیم
در همه عمر هودار عزیزی باشیم

زهر نوشیده و پوشیده به تن رخت سفر
وقت آن است عزادار عزیزی باشیم
3
گریه هایش همه از حادثه ی عاشوراست
بر لبش از غم بابا همه دم  واویلاست

زهر نوشیده و در بستر مرگ است آقا
خیمه ی غم ز عزایش به دل ما بر پاست
4
زهر نوشیده و می سوخت تمام جگرش
بسته بود او به یقین توشه و بار سفرش

لب او خشک تر از حلق علی اصغر(ع) بود
روضه ی مشک و عطش خواند ز داغ پدرش
5
سهمش از حادثه ی کرب و بلا ماتم بود
دل او در همه ی عمر لبالب غم بود

گریه هایش همگی بوی محرم می داد
دامنش از غم سالار شهیدان یم بود
6
دل او صبح و مسا آینه ی ایمان بود
چشمش از خوف خدا در همه دم گریان بود

زهر نوشیده و آتش جگرش را می سوخت
آتشی که به همه زندگی اش پایان بود


  • ۱۱ مهر ۹۷ ، ۱۰:۰۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی