اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۲ مطلب در آذر ۱۴۰۳ ثبت شده است

ما روز و شب ها لحظه ها را می شماریم
چشم انتظار دیدن رخسار یاریم

هر چند محرومیم ما از دیدن یار
هستیم دلخوش پشت پرده یار داریم

چون گشته طولانی فراق روی دلدار
چشم انتظارش با دو چشم اشکباریم

بی روی او هر لحظه ای فصل خزان است
چشم انتظار رؤیت فصل بهاریم

آید اگر او، فرش راهش دیده ی ماست
ما جملگی در پیش پایش جان سپاریم
------------
اینها که گفتم جملگی در حد حرف است
اهل عمل ما نیستیم اهل شعاریم

آری دلیل غیبت طولانی یار
ما روسیاهان، مایه های ننگ و عاریم

سرگرم کار خویش و عصیان و گناهیم 
گوییم اما بر غم هجران دچاریم

در فکر جمع ثروت و مال و منالیم
گوییم اما در فراقت بی قراریم

چشم انتظار فیش واریز حقوقیم
گوییم آقاجان بیا چشم انتظاریم

چشم انتظاری های ما یک کذب محض است
کذاب های بی حیای روزگاریم

هجران شده طولانی و ما را غمی نیست
ما بندگان بی غم پروردگاریم

سست است باورهای ما نسبت به مولا
از این جهت ما نزد او بی اعتباریم

تنهای تنها مانده او بی یار و یاور
ما نیز تنهاتر از او در این دیاریم

یک عمر بوده کار ما عشقی دروغین
شایستگان ضربه های ذوالفقاریم

آری برای دیدن رخسار مهدی(عج)
محتاج قصد و عزم و طرح و ابتکاریم

سیصد نفر مرد عمل می خواهد اما
گر یک نفر پیدا شود، ما رستگاریم

  • ۲۱ آذر ۰۳ ، ۱۵:۳۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

زنی را می شناسم پاکتر از آیه ی تطهیر
که بر آیات قرآن است هم معنا و هم تفسیر 

زنی را می شناسم من که آن زن مادر باباست
زنی را می شناسم پر بهاتر از همه دنیاست

زنی را می شناسم دختر پیغمبر(ص) است آن زن
انیس و مونس و همراه و یار حیدر(ع) است آن زن 

زنی را می شناسم حجت الله است چون حیدر(ع)
به شان او شده نازل به قرآن سوره ی کوثر

مسلمانان عالم نام این زن حضرت زهراست
همان بانو که الگوی عفاف و پاکی و تقواست

ولی او چند روز پیش دیده داغ بابا را
نکرده رود چشمانش خموش این داغ عظمی را

هجوم آورده اند اما به بیت او چهل نامرد
که باشد قلبشان لبریز بغض و کینه فرداً فرد

هجوم آورده و همراه آن ها هیمه و هیزم
زدند آتش در بیت ولی الله(ع) را این قوم

کشد شعله در خانه ز ظلم و آتش بیداد
و زهرا(س) پشت در  بشکسته پهلو فکر استمداد

وصیت کرد پیغمبر(ص) که با او مهربان باشید
مسلمانان مددکارش به هر عصر و زمان باشید

ولی افسوس بر  دخت نبی(ص) ظلم فراوان شد 
بهار عمر او یک باره مانند زمستان شد 

ولی افسوس بین کوچه سیلی خورده بر رویش
شده از ضربه ی در زخمی و مجروح پهلویش

فدک شد غصب از او و کتک ها خورد از دشمن
زبان را نیست یارای از آن ظلم و ستم گفتن

زبانه می کشد آتش چرا از خانه ی زهرا(س)؟
چرا بشکسته درب چوبی کاشانه ی زهرا(س)؟

چرا بستند اهل کینه و شر دست حیدر(ع) را؟
زدند آن کینه توزان از چه رو دخت پیمبر(ص) را؟

عوض کردند نامردان مسیر دین و قرآن را
اطاعت کرده اند اهل سقیفه امر شیطان را

من از اهل سقیفه تا خدا باقی است منفورم
خدا لعنت کند آن دو بتی که هست منظورم

  • ۰۹ آذر ۰۳ ، ۱۶:۱۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی