اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

آغاز وحی و عید رسالت مبارک است

عید رسول و عید هدایت مبارک است

فصل خزان گذشت و بهار آمد ای بشر
مژده که شب گذشت و شده موقع سحر

بشنو به گوش جان خود آوای وحی را
بشنو که حق به آدمیان می دهد ندا 

اقرأ و ربک ای همه پاکی همه صفا
ای انتخاب ناب خداوند، مصطفی

اقرأ و ربک ای که شدی انتخاب حقّ
اقرأ بخوان به صوت رسایت کتاب حق

امر خداست لب به سخن باز کن بخوان
مشتاق نغمه های تواند اهل آسمان

ای آفتاب حسن ز مکه طلوع کن 
قلب بشر قرار ندارد شروع کن

اقرأ بخوان سعادت انسان به دست توست
خلق جهان به عشق تو و ناز شست توست

اقرأ بخوان برادر روح الامین تویی
اقرأ بخوان که رحمت للعالمین تویی

قبل از وجود عالم هستی تو بوده ای
تو اولین کسی که خدا را ستوده ای

اقرأ بخوان و دلبری از جبرئیل کن
مهمانمان به جرعه ای از سلسبیل کن

ذکر لب ملائکة الله احمد(ص) است
تسبیح شمس و ورد لب ماه احمد(ص) است

ای انتخاب ویژه ی حق انقلاب کن
بت های ظلم و جور و جفا را خراب کن

بگشای لب که نغمه ی قرآنم آرزوست 
بگشای لب که خیر فراوانم آرزوست

تو انتخاب اولی و آخرین رسول
تو با علی(ع) برادری و کوثرت بتول(س)

ای جمله انبیاء همگی شیعیان تو
باشند اولیاء همگی رهروان تو

تو برترین سفیر خدایی و احمدی
پیوسته گرم حمد و ثنایی، محمدی

زیباترین غزل تویی ای شعر ناب حق
حق انتخاب توست، تو هم انتخاب حق

با نغمه ی حجاز بخوان آیه های وحی
با صوت دلنواز بخوان آیه های وحی

بر قله ی کمال بشر رد پای توست
در اهتزاز بر سر قله لوای توست

ای شاهد رسالت تو حضرت علی(ع)
باشد تو را وزیر و خدا راست او ولیّ

تو شهر علم هستی و او باب شهر علم
تو مظهر سخاوت و او شهره شد به حلم

قرآن کتاب وحی خدا ثقل اکبر است
حیدر(ع) کتاب ناطق تو ثقل اصغر است

شکر خدا که رهبری و رهنمای ما 
قرآن و اهل بیت(ع) تو هم مقتدای ما

  • ۱۷ بهمن ۰۲ ، ۱۸:۴۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

به شاخه ی گل احساس من تبر می زد

مرا کتک همه شب تا خود سحر می زد

همیشه وقت مناجات و وقت راز و نیاز
به جان خسته من بیشتر شرر می زد

درون سینه گمانم که داشت کینه و بغض
که ظالمانه به پهلو و دست و سر می زد 

تمام همت دشمن ستمگری می بود
گمان مبر که مرا نرم و مختصر می زد

اگر که نام علی(ع) می شنید از لب من
ز روی کینه مرا هر چه بیشتر می زد

نکرده بودم اگر چه خطا و عصیانی
ز روی خشم و حسد بر سرم تشر می زد

اسیر بند ستم بودم و مرا دشمن
هزار زخم زبان نیز بر جگر می زد

به زعم خویش از این ظلم بیکران بر من
به حق پرستی و قرآن و دین ضرر می زد

  • ۱۵ بهمن ۰۲ ، ۱۶:۱۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

زینب(س) است این زن که صدها موج طوفان دیده است

زینب(س) است این زن که رنج و غم فراوان دیده است

دیده هم در خون شناور جسم عریان حسین(ع)
هم روی نیزه سر خورشید تابان دیده است

بوسه زد او بر رگ گردن میان قتله گاه
او برادر را به خون خویش غلطان دیده است

قلب او لبریز اندوه و عزا و ماتم است
پاره پیکر ها روی خاک بیابان دیده است

اسوه ی صبر است این بانو که رفت از این جهان
صبر او را عالمی در شام ویران دیده است

گریه کرده در بر اجساد بی سر بارها
بر سر نیزه سر پاک شهیدان دیده است

همسفر با کاروان غصه و غم بوده است
پر ز تاول او کف پاهای طفلان دیده است

بر سر نعش حسین(ع) در عصر روز حادثه
مادرش را نوحه خوان و اشک ریزان دیده است

او چهل منزل مصیبت او چهل منزل عزا
او چهل منزل غم و درد یتیمان دیده است

سهم او از این جهان گویا که غیر از غصه نیست
پشت درب خانه مادر را پریشان دیده است

در میان کوچه بعد از آن که درب خانه سوخت
حیدر کرار(ع) را در بند عدوان دیده است

درد دل های علی(ع) را بارها بشنیده او
بر سر چاهی علی(ع) را در نیستان دیده است

لخته ی خون برادر در میان طشت را
یا که تابوت حسن(ع) را تیر باران دیده است

دیده او بالای نیزه یک سر خاکستری
پای نیزه کودکان را زار و نالان دیده است

زینب کبری(س) کجا و بزم می خواران کجا
خیزران را بر لب قاری قرآن دیده است

زخم صد شمشیر و تیر و نیزه بر نعش حسین(ع)
از جهالت های افرادی مسلمان دیده است

رودی از خون گشت جاری در زمین کربلا
غرقه در خون خیل پیکرها به میدان دیده است

خیمه ها آتش گرفت و در غروبی غصه دار
کودکان را دل غمین سر در گریبان دیده است

ریزه خوار سفره احسان زینب(س) بوده ایم
او که ما را بر سر این سفره مهمان دیده است 

در عزایش نوحه می خوانیم و می سوزیم ما
چشم ها او را فقط غمگین و گریان دیده است

  • ۰۶ بهمن ۰۲ ، ۰۶:۳۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

عمریست که من مفسّر قرآنم

توصیف علی(ع) است آنچه من می دانم

لبریز علی(ع) است جای جای قلبم
یعنی که پر از باور و از ایمانم

سرباز ولایتم، علی(ع) است فرمانده من
جان در کفم و منتظر فرمانم

جز مِهر علی(ع) در دل من مِهری نیست
کمتر مگر از ابوذر و سلمانم

در هر دم و بازدم علی(ع) می گویم
بی عشق علی(ع) هر دو جهان زندانم

در دام علی(ع) اسیرم از روز نخست
آزاده ترین مردم این دورانم

اثبات ولایت علی(ع) کار من است
وقتی که پر از دلیل و از برهانم

عبد است علی(ع) ولی ولی الله است
در کار امیر مؤمنان حیرانم

ایوان نجف قبله ی حاجات من است
از قبله که روی بر نمی گردانم

عمریست که دم به دم علی(ع) می گویم
در مدح علی(ع) زبانزد رندانم 

چون مولد کعبه اوست، هنگام نماز
رو سوی بنای کعبه می چرخانم

تا زنده ام از علی(ع) زنم دم شب و روز
تا حق بدهد کنار او اسکانم

آمد به جهان و خنده بر لب روئید
در مقدم او سرخوشم و خندانم

ورد لب و تسبیح مناجات من اوست
گردیده عجین با همه ی ارکانم

من بر سر خوان او نشستم همه عمر
در خانه ی او تا به ابد مهمانم

از لطف خداست یاعلی(ع) گفتنِ ما
ممنون خدای خالق سبحانم

چون سائل خانه ی علی(ع) هستم من
پس بر همه ی اهل جهان سلطانم

عهدی است مرا که یار حیدر(ع) باشم
تا روز ابد بر سر این پیمانم

ای کاش به بالین من آید دم مرگ
تا آن که ببیند رخ او چشمانم

سرمایه ی من در این جهان جان من است
با عشق فدای حضرت او جانم 

از روز نخست یا علی(ع) گفتم من
نام علی(ع) است جمله ی پایانم

وقتی که علی(ع) است ترجمان قرآن
جز مدح علی(ع) مجوی در دیوانم

  • ۰۳ بهمن ۰۲ ، ۰۴:۴۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

عید میلاد است میلاد جواد ابن الرضا(ع)

عید بخشش عید جود عید کرم عید سخا

عید شرح و معنی آیات قرآن کریم
عید حاجت عید امید عید شکر عید دعا

عید میلاد است عید اسوه ی جود و کرم
عید حمد و عید مدح و عید تمجید و ثنا

عید میلاد است میلاد گل گلزار دین
روز عید آسمانی ها به عرش کبریا

چشم بگشوده به عالم اسوه ی تقوا و دین
آن که باشد خاک پایش چشم ما را توتیا

قبله گاه مؤمنین است و امام المسلمین
زینت ملک وجود و تاج فخر انبیا

دردمندان جهان آمد طبیب دردها
آن طبیبی که به هر درد بشر باشد شفا

ملجاء درماندگان و بی پناهان است او
آن که می گردد به دست او روا حاجات ما

آمد او و ساکن دل های ما شد تا ابد
خانه ی دل ها گرفته از قدوم او جلا

اوست معمار سخا و بخشش و جود و کرم
او نهاده جود و بخشش را در این عالم بنا

آنچه در او ره ندارد ظلم و جور است و جفا
در عوض او هست پر از مهربانی و وفا

هر که می خواهد بقا باید فنای او شود
پادشاهی هر که می خواهد شود او را گدا

شیعیانش از غم روز جزا آسوده اند
چون که او باشد شفیع شیعه در روز جزا

راه گم می شد اگر او رهنمای ما نبود
شکر یاربّ او به ما شد مقتدا و رهنما

شکر یارب چون که فرمودی به ما او را عطا
ای خدا ممنون به عشقش شیعه گشته مبتلا

  • ۰۱ بهمن ۰۲ ، ۱۲:۲۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

به لب ترنّم آیات کوثر است هنوز

مراد و مقصد من کوی دلبر است هنوز

تمام عمر نشستم به انتظار نگار
غم فراق و جدایی مقدّر است هنوز

چنان اسیر گناه و خطا و تقصیرم
که حال یار ز دستم مکدّر است هنوز

به موج درد و بلاها اسیر هستم اگر
چه غصه چون که مرا دوست لنگر است هنوز

فضای کشور جان از شمیم عطر نگار 
هزار سال دگر هم معطّر است هنوز

خوشم که نام نگار است زیب دفتر من
دلم ز نور جمالش منوّر است هنوز

هزار شکر که ورد لبم ترانه ی اوست
خوشم که نام خوشش روح پرور است هنوز

دل است خانه ی آن دلبر پری چهره
به خانه ی دل من زیب و زیور است هنوز

شب سیاه جدایی اگر چه طولانی است
«مرا به رجعت خورشید باور است هنوز»

اگر که قلب من از مهر یار لبریز است
ز شیر پاک و دعاهای مادر است هنوز

  • ۲۸ دی ۰۲ ، ۰۴:۴۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

با ٬جامعه٬ ولیّ خدا را شناختیم

تفسیر وحی و شرح دعا را شناختیم

در هر فراز ٬جامعه٬ دنیای حکمت است
در هر عبارت آل عبا(ع) را شناختیم

ما در پی بقا همه ی عمر گشته ایم
با ٬جامعه٬ حدیث بقا را شناختیم

درد و بلا ز پیکر ما رخت بست و رفت
وقتی دوای درد و بلا را شناختیم

زنگار شد زدوده ز دل های مؤمنین
با ٬جامعه٬ دلیل جلا را شناختیم

مس وجود ما شده با ٬جامعه٬طلا
اکسیر عشق و رمز طلا را شناختیم

باشد خدا و آل محمد(ص) پناه ما
ما شافعان روز جزا را شناختیم

این خانواده معدن جود و سخاوتند
با این فبیله جود و سخا را شناختیم

راهی به جز طریق سعادت نرفته ایم
زیرا که راه و راهنما را شناختیم

هر جا مکان واقعه، هر روز روز غم
از ساعتی که کرب و بلا را شناختیم

وقتی که رفت حضرت هادی(ع) از این جهان
معنای داغ و اشک و عزا را شناختیم

  • ۲۴ دی ۰۲ ، ۰۹:۵۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

لب را گشود و خواندن قرآن شروع شد

خندید گل که بارش باران شروع شد

تا باقر العلوم(ع) قدم زد به روی خاک
شور و نشاط و شادی یاران شروع شد

قد قامت الصلوه که وقت نماز شد
سیر و سلوک رهرو یزدان شروع شد

استاد علم و معرفت آمد به این جهان
تبریک درس و مشق دبستان شروع شد.

با یک نگاه برد دل از اهل آسمان
سیر سروش سوی گلستان شروع شد

در مقدمش اهالی دنیا شدند شاد
لبخند شادمانه ی انسان شروع شد

یک گل رسید و گلشن ایمان بهار شد
الفاتحه، که ختم زمستان شروع شد

جشن ولادتش شده بر پا در آسمان
رقص ستاره های درخشان شروع شد

باغ بهشت گشته چراغان ز مقدمش
جشن و سرور حوری و غلمان شروع شد

سر تا به پای او همه علم است و معرفت
درس خداشناسی و ایمان شروع شد

  • ۱۹ دی ۰۲ ، ۱۶:۰۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

به زهرای اطهر سلام خدا

به ایشان سلام همه اولیاء

که او هست صدیقه و طاهره
بتول است و معصومه و کامله

که او مادر دوستان خداست
و او مادر جمله ی اولیاست

که او برتر است از همه بانوان
نباشد زنی مثل او در جهان

ولی ظلم بی حد به او شد روا
شده منع از حق خود او چرا؟

بگیر از ستمگر به حق رسول(ص)
همان حق که گردیده غصب از بتول(س)

خدایا بگیر انتقام از عدو
که بشکسته از ظلم پهلوی او

که خونخواه اولاد زهرا(س) توئی
که ریشه کن ظلم اعدا توئی

بتول است و او دخت پیغمبر(ص) است
و او بر امامان ما مادر است

مقامش هم از انبیاء برتر است
به مولا علی(ع)، فاطمه(س) همسر است

به زهرا(س) و بر مادر او سلام
که هستند شایسته ی احترام

  • ۱۱ دی ۰۲ ، ۰۹:۱۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

سلام خدا بر تو یا فاطمه(س)

که عرش خدا را تویی قائمه

تو محبوبه ی قلب پیغمبری
به زن های هر دو جهان سروری

تویی مادر دوستان خدا
تویی مایه ی عزت انبیاء

تویی تاج فخر همه اولیاء
تویی دختر و مادر مصطفی(ص)

تویی پاکدامن تو هستی بتول
تویی انتخاب خدای رسول(ص)

تویی علت خلق هفت آسمان
تویی افتخار همه بانوان

تویی مادر پیشوایان دین
تویی حجت کردگار مبین

به آیات وحی خدا کوثری
تو همتای مولای ما حیدری

به ما شیعیانی تو مانند جان
جگر گوشه ی ختم پیغمبران

تویی تالی و همسر مرتضی(ع)
تو صاحب لِوایی به روز جزا

مقام تو بالاتر از عرشیان
گرامی تویی بین افلاکیان

تو و مادرت را هزاران درود
که هستی تو برتر ز کلّ وجود

درود خدا بر تو بانوی دین
که هستی چراغ ره مؤمنین

تویی مادر اهل بیت رسول(ص)
تویی پارسا و تو هستی بتول

شده فرش راهت پَرِ جبرئیل
فدای تو جان و سر جبرئیل

تویی شرح آیات وحی خدا
تویی قبله گاه همه انبیاء

به پایت بریزند گل عرشیان
به قربان تو جان ما فرشیان

تو راضیه هستی و زهرا تویی 
همه زینت عرش اعلی تویی 

تویی حرّه و مرضیه، راکعه
تو تفسیر انسانی و واقعه

تو عذرایی و فخر نسوان تویی
یکی از دو دریای رحمان تویی

سعیده تویی و شهیده تویی
به ما شیعیان نور دیده تویی

تو محبوبه ای و کریمه تویی
تو علامه ای و علیمه تویی

تو در اوج فضلی و در اعتدال
وجود تو لبریز عزّ و کمال

شد از مقدمت قلب هر شیعه شاد
همه هستی ما فدای تو باد

  • ۱۰ دی ۰۲ ، ۰۹:۱۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی